• وبلاگ : احياگران دل
  • يادداشت : خاطرات تفحص2
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    عرض سلام خدمت شما

    امّ حميده به ابوبصير گفت: ابوبصير! نبودى و لحظه آخر امام را نديدى؛ جريان عجيبى رخ داد. امام در يك حالى فرو رفت كه تقريباً حال غشوه‏اى بود. بعد چشمهايش را باز كرد و فرمود: تمام خويشان نزديك مرا بگوييد بيايند بالاى سر من حاضر شوند. وقتى همه جمع شدند، امام در همان حالات كه لحظات آخر عمرش را طى مى‏كرد يكمرتبه چشمش را باز كرد،و همين يك جمله را گفت: انَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلوةِ
    هرگز شفاعت ما به مردمى كه نماز را سبك بشمارند نخواهد رسيد. اين را گفت و جان به جان آفرين تسليم كرد.
    امام نفرمود كه شفاعت ما به مردمى كه نماز نمى‏خوانند نمى‏رسد؛ آن كه تكليفش خيلى روشن است، بلكه فرمود به كسانى كه نماز را سبك مى‏شمارند. يعنى وقت و فرصت دارد، مى‏تواند نماز خوبى با آرامش بخواند ولى نمى‏خواند. نماز ظهر و عصر را تا نزديك غروب نمى‏خواند، نزديك غروب كه شد يك وضوى سريعى مى‏گيرد و بعد با عجله يك نمازى مى‏خواند و فوراً مهرش را مى‏گذارد آن طرف؛ نمازى كه نه مقدمه دارد نه مؤخره، نه آرامش دارد و نه حضور قلب. اين، خفيف شمردن نماز است‏. ( کتاب آزادي معنوي از شهيد مطهري )

    شهادت امام صادق ع را بهتون تسليت مي گم.
    موفق باشيد